خیزش های اسلامی منطقه با برخورداری از شاخصه و ویژگی مشترک «ضد اسرائیلی»، در حالی سومین فصل خود را سپری می کند که گسترش این موج به قلب اروپا و آمریکا، فصل تازه و تعیینکنندهای در سرگذشت امت اسلامی گشوده است و در حال تغییر دادن نقشه سیاسی- اقتصادی جهان است. این موضوع سبب شده است تا اتاق های فکر صهیونی در مراکز مهم تصمیم سازی و تصمیم گیری غرب، تنها راه چاره مهار خیزش های اسلامی منطقه را در حذف شاخصه ضد صهیونیستی بدانند و از این طریق پروژه مصادره از طریق تغییر شاخص ها را دنبال نمایند.
طی چند هفته گذشته، طرح صهیونیستی «تشکیل کشور مستقل فلسطین» یکی از مهمترین سوژه های خبری رسانههای بین المللی است. این طرح که بنا بر شواهد موجود، توسط استراتژیست های نومحافظه کار موسسه «آمریکن اینترپرایز» نوشته شده است، بنا بر دلایلی چند که مورد اشاره قرار می گیرد، در راستای مهار خیزش اسلامی منطقه و مصادره انقلاب های اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا قابل ارزیابی است:
۱- سناریوی به رسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطینی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در طول چند هفته اخیر، با هدایت جریان رسانه ای وابسته به صهونیستها سعی داشته است چنین وانمود کند که بیش از ۱۳۰ کشور جهان، از جمله دولت های عربی و مسلمان! طرفدار این طرح و تنها آمریکا و اسرائیل مخالف آن هستند. اما واقعیت این است که موضوع ادعایی و تشکیل کشور مستقل فلسطینی، تنها ظاهر قضیه و به عبارتی روی صحنه طرح مذکور است و در پشت صحنه، رژیم صهیونیستی و آمریکا که نویسندگان این طرح هستند، با نقشآفرینی مهرههای خوشخدمتی چون آل سعود و «محمود عباس»- ابومازن- به دنبال انهدام و محو فلسطین از جغرافیای سیاسی و ایدئولوژیکی کشورهای مسلمان هستند.
واقعیت این است که طرح دو دولت در فلسطین و عضویت دولت فلسطینی در سازمان ملل متحد، در شرایط کنونی به تشکیل کشور فلسطینی منتهی نخواهد شد. زیرا پیش از این، بارها در قطعنامههای مختلفی به موضوع کشور فلسطینی اشاره شده، اما این کشور به دلیل مخالفت اسرائیل و ایالات متحده ایجاد نشده است. از سوی دیگر، نکته خطرناکتر تفسیر این طرح، آن است که در صورت تشکیل فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ و چنانچه این طرح بدون هیچگونه توافق درباره سرزمینهای سال ۱۹۴۸ صورت گیرد، عملاً ۷۸ درصد از خاک فلسطین برای همیشه به رژیم صهیونیستی تقدیم میکند و در خوشبینانهترین حالت، کشوری با تنها ۲۲ درصد از کل سرزمین فلسطین تشکیل میشود.
۲- اگر طی چند هفته اخیر، تغییر ظاهری و به عبارت بهتر ریاکارانه مواضع برخی دوستان و همپیمانان ایالات متحده و رژیم صهیونیستی را در حمایت از طرح به اصطلاح «تشکیل کشور مستقل فلسطین» دنبال نماییم، به نکاتی قابل تامل بر می خوریم. به عنوان مثال، شاهزاده «ترکی الفیصل» سفیر و رئیس اسبق سازمان اطلاعاتی عربستان و یکی از عناصر سعودی در استخدام موسسه «آمریکن اینترپرایز»، در اقدامی ظاهری و ریاکارانه به آمریکا هشدار میدهد که مخالفتهای این کشور با تلاشهای مقامات فلسطینی! درسازمان ملل موجب خواهد شد که پادشاهی عربستان سعودی در روابط خود با آمریکا تجدید نظر کند.
همچنین رسانههای وابسته به اردوگاه غرب نظیر واشنگتن پست، نیویورک تایمز، نوول آبزرواتور، BBCو تفسیر خبری CNN نیز همزمان با این سخنان ریاکارانه مقامات آل سعود، پروژه مشترک رسانهای را دنبال کردهاند. به عنوان نمونه «ژان دانیل» مدیرمسئول و سردبیر نشریه هفتگی فرانسوی Nouvel Observateur ، شخصی که طی افزون بر ۴۰ سال نویسندگی و فعالیت های مطبوعاتی خود، هیچگاه قلم علیه اسرائیل و صهیونیستها بدست نگرفته است و به دلیل مدافع سینه چاک بودن برای رژیم اشغالگر قدس، در فضای رسانهای به «سگ جنگی اسرائیل» مشهور است در مقالهای در این هفته نامه مشهور و پرتیراژ مینویسد: «مخالفت آمریکا و اسرائیل با طرح تشکیل دولت مستقل فلسطینی نشانه شیادی، تزویر و فریبکاری آنهاست!»
مواضع فوق که بدان اشاره شد به خوبی نشان می دهد که سناریو طرح موسوم به «تشکیل کشور مستقل فلسطین» توسط چه کسانی نوشته و به اجرا درآمده است. همانطور که مقام معظم رهبری فرموده اند هدف از این طرحها، پدید آوردن دو دلی در فلسطینیان و به طمع انداختن افراد بیایمان و دنیا طلبِ آنان و زمینگیر کردن حرکت مقاومت اسلامی بوده است و بس و پادزهر همه این بازیهای خیانتآمیز تاکنون، روحیه مقاومت در گروههای اسلامی و ملت فلسطین بوده است.
۳- خوشبختانه علیرغم سکوت تلخ و مواضع ضعیف و کمرنگ دستگاه دیپلماسی کشور در خصوص طرح صهیونیستی «تشکیل کشور مستقل فلسطینی»، مواضع محکم و روشن رهبر بصیر انقلاب اسلامی در اجلاس پنجم «حمایت از انتفاضه مردم فلسطین» و تاکید بر این نکته راهبردی که « فلسطین، فلسطینِ «از نهر تا بحر» است، نه حتی یک وجب کمتر»، فضای بحث و موضع رسمی نظام جمهوری اسلامی پیرامون موضوع فلسطین را خصوصاً برای آن دسته از دیپلمات هایی که تاکنون ساز همراهی و یا نهایتاً خاموشی با طرح «تشکیل کشور مستقل فلسطین» را می نواختند، روشن کرد.
پس از مواضع محکم و روشن آقا در خصوص موضع جمهوری اسلامی پیرامون طرح ریاکارانه غرب، رسانههای غربی کوشیدند تا اینگونه وانمود کنند که ایران مخالف تشکیل دولت فلسطین است. در این خصوص باید گفت جمهوری اسلامی ایران، به گواهی رهبران منتخب فلسطینی، همواره حامی تشکیل دولت فلسطینی بوده و به هیچ وجه مخالف تشکیل دولت مستقل یا کشور فلسطین نیست. آنچه ایران با آن مخالف است، واگذاری اراضی فلسطینی به اسرائیل و واگذاری سرزمینهای سال ۱۹۶۷ است که در صورت عملیاتی شدن، تنها ۲۲ درصد از کل سرزمین فلسطین را تشکیل میدهد و همانطور که رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند: «هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند، یکسره مردود است. طرح دو دولت که لباس حق به جانبِ پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل را بر آن پوشاندهاند، چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیستها یعنی پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین نیست. »
۴- بازتاب بینالمللی سخنان حضرت آیت الله خامنهای در کشورهای مختلف، به خصوص در کشورهای اسلامی و فلسطین نشان داد که یکبار دیگر نقشه شوم غرب که سعی داشت با نقاشی تصویری ظاهری به نام فلسطین، فلسطین را از جغرافیای سیاسی جهان محو کند، نقشه بر آب شده است. سخنان «خالد مشعل» رئیس دفتر سیاسی حماس در حاشیه پنجمین دوره اجلاس حمایت از انتفاضه فلسطین در تهران خود تاییدی بر این مدعاست. وی با اشاره به جمله کلیدی رهبر معظم انقلاب در خصوص موضوع فلسطین و «از بهر تا نهر، نه یک وجب کمتر» گفت: «ایران نشان داده است که یکی از پایگاه های مهم حمایت از مردم فلسطین است و پیشنهاد رهبر و سید ما خامنه ای همان آرمان عدالتخواه فلسطین است … این در واقع همان آرمان اصلی فلسطینیان است که سال های زیادی است که ما رنج مقاومت را به خاطر آن تحمل کرده ایم و برای آن از جان و مال خود گذشته ایم.»
پانزده سال پیش، استراتژیستهای نومحافظه کار موسسه «آمریکن اینترپرایز» نظیر «دیک چنی»، «دونالد رامسفلد»، «الیوت آبرامز» و «جان بولتون» طرح «پروژه ای برای قرن آمریکایی جدید» موسوم به PNAC را تدوین کرده بودند که قرار بود در قرن بیست و یکم، امپراتوری آمریکا را جهانی کند.
خوشبختانه قرن بیست و یکم، برخلاف آنچه اتاق های فکر صهیونی در ایالات متحده در پی آن بودند، نه تنها با تلاش های نافرجام، سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی آمریکا، به قرن آمریکایی جدید تبدیل نشده است، بلکه به گفته خود نظریهپردازان آمریکایی، با چرخشی ۱۸۰ درجه ای به «قرن خمینی» تبدیل شده است. این موضوع و این تعبیر دیگر یک شعار صرف سیاسی نیست. تحولات اخیر در خاورمیانه بزرگ اسلامی و شمال آفریقا و چشم انداز قیام اعتراضی شهروندان اروپایی و آمریکایی، حقیقتی است که گذشت زمان ابعاد گستردهتری از آن را مشخص می سازد.